یکی از جوانان روستا دوستان نابابی داشت پدرش از این موضوع رنج می برد و نگران بود که فرزندش دچار انحرافات فکری و اخلاقی شود به همین خاطر چند بار با مرتضی صحبت کرد خواهش کرده بود که مرتضی اورا نصیحت کند مرتضی هم این کار را کرد از در دوستی و صمیمت وارد شد… بیشتر »